چکیده: اگر اهداف پیامبران به ویژه پیامبر اسلام مورد تحلیل وبر رسی قرار دهیم ، می بینیم که هدف آنان برپائی عدل وهدایت انسان ها به شاه راه سعادت وبرحذر داشتن از انحراف وافتادن در گرداب گمراهی وسقوط در منجلاب گمراهی ورذائل اخلاقی است.وازآن جائی که بشر قادر به برنامه ریزی برای اداره امور به گونه ای که عاری از حب وبغض ها باشد وبا دید یکسان همه ی ملت ها وجوامع را بنگرد نمی باشد ،آفریدگار مهربان پیامبرانی را از جنس همین آدمیان مبعوث نموده تا با آوردن برنامه ی آسمانی جامع وکامل به همه پرسش ها وخواسته های مادی ومعنوی انسان ها پاسخ دهند .پیامبران به ویژه پیامبر اسلام مظهر رحمت ،شفقت ،آزادگی وعدالت بوده اند که در آیات واحادیث متعددی به آن ها اشاره شده است .پیامبر اسلام از اولین روزهای جوانی با عضویت در پیمان حلف الفضول وایجاد برنامه إخاء در مدینه وعقد پیمان صلح با یهودیان وفرونشاندن آتش جنگ در بین أوس وخزرج وبرخورد با دشمنان در فتح مکه وصلح حدیبیه وصدها موارد دیگر ونیز تاکید بر وحدت خالق ووحدت انسان ها وحفظ کرامت انسانی وحقوق همگان و دفع ضرروزیان از انسان ها وتشویق به همریستی مسالمت آمیز وملتزم شدن به قواعد اخلاقی ف نمونه والای یک انسان کامل بوده است .همان شخصی که عارفانی مانند مولانا اورا به عنوان قبله ومرشد وهدف خود دانسته اند .وجای شگفتی نیست که مولانا در آثار خود به خصوصیات اخلاقی وانسان دوستانه ی حضرت اشاره کند واز این ویژگی ها بهره کامل برده وآن هارا به شاگردان وهواداران خود بیاموزد. مقدمه: برای شناخت هر شخصیتی لازم است میزان تاثیر گزاری ونقش او در تحول وتکامل وتربیت انسان ها وساختن یک جامعه ی نمونه را دانست.پیامبران ،فیلسوفان ،شاعران ،هنرمندان ،نویسندگان وحکمرانان هریک در تغییر وتحول جوامع نقش ویژه ای را ایفا کرده اند که در حیات وپس از حیات آنان تجلیاتی را می توان مشاهده کرد. تاریخ بشری مملو از فراز ونشیب ها وتحولاتی است که عامل وسبب آن ها همین انسان هایی هستند که در روی کره زمین زیسته ویا زندگی می کنند ،تطور وتغییر در زمینه زیست انسان ها ،ساختن آثار وابنیه وبسیاری از اشیائی که امروز به عنوان آثار باستانی ویادگار نسل های پیشین در زیر خاک ویا بر روی آن موجوداند ،کتاب خانه ها ،صنایع وفنون مستظرفه ،آثار هنری ،پیام ها ،مکتوبات ،سخنان واندیشه ها همگی نشان از تاثیر وخدمات انسان ها در تداوم سیر زندگی فرزندان آدم از سادگی وبدوی بودن به سمت تسخیر بیشتر هستی به سود انسان هاست. در این میان نقش پیامبران در جهت دهی وفلسفه بخشی وحکمت آموزی به افراد جامعه ی بشری برای ترویج خصائل اخلاقی وبرخورداری از مائده ی معنویت رحمانی برای تثبیت پایه های زندگی برتر وشایسته وبه دور از دغدغه ،خشونت ،تضییع حق دیگران ،نشستن بر سر سفره تسامح وتساهل وپذیرش دگر اندیشان بسیار حایز اهمیت است. پیامبران چون فرستاده ی آفریدگار انسان ها برای راهنمایی آنان به سوی بهترین برنامه برای زندگی وحیات سعادتمندانه هستند ،قطعا مخالف هرگونه شر وضرر برای افراد جامعه و کوشا برای ارشادآنان به سوی خیر ونیکی هستند.در این میان پیامبر اسلام به عنوان خاتم پیامبران ومکمل ادیان ومتمم اخلاق لازم است کامل ترین برنامه را که حاوی همه ی پاسخ ها وبرآورنده ی نیازهای مادی ومعنوی آنان است برایشان به ارمغان بیاورد وسعادت دنیوی واخروی آنان را به نحو شایسته تضمین نماید.زیرا رسیدن به قله خوشبختی وسعادتمندانه زیستن در جهان کنونی وبرداشتن توشه برای جهان دیگر جز با آرامش ، امنیت،صلح وهمزیستی مسالمت آمیز میسر نیست. هر چند طبیعت بشری ووجود نیروهای مثبت ومنفی در وجود او مقتضی تضاد،تنازع ،منفعت طلبی وحب ذات است که تضادها وتنازع ها واختلافات را در پی دارد.اما توصیه واندرز پیامبران وسنگین نمودن وزنه صلح ،گذشت وفضائل اخلاقی راه را بر ورود نیروهای مضر ومخرب به حال فرد وجمع می بندد ودر این باره فرموده های خداوندو سیره و سنت پیامبر (ص)بهترین الگوست .این اخلاق محمدی که قرآن از آن به خلق عظیم نام می برد بر پیروان صدیق به ویژه عرفا بسیار تاثیر گزار بوده که از اعمال واقوال آنان متجلی می شود که نمونه ی آن تاثیر صلح دوستی وتسامح ومدارای حضرت بر مولانای رومی است که در آثار ایشان به وضوح دیده می شود. آغاز مطلب: قبل ازورود به بحث اصلی به دیدگاه مولانا در باره نبوت می پردازیم ،مولانا معتقد است که خداوند برای تجلی مهربانی وظهور رحمتش در این کره خاکی پیامبران را فرستاده است تا واسطه فیض شوند وازاین منبع فیض مطلق فیض بگرند وبرقلوب ودل های اهل زمین یپاشند ومردم را به پیشگاه حق تعالی سوق دهند تا نجات ورستگار شوند ووقتی می دیدند که هدایتشان در دل ها تاثیر نمی کند باز دعا می کردند که خداوندا در رحمت ،فیض وکرم خودرا بر روی نادان ها مبند ،عامه ی مردم مشمول رحمت عام حق هستند وعارفان وخاصان مشمول رحمت خاص او.زیرا کسی که خود از دریا بهره ای نبرده باشد نمی تواند دست دیگران را بگیرد وبه سوی دریا راهنمائی کند .(اندیشه های کلامی در مثنوی مولوی ،محمد علی خالیان ،ص۲۹۲) زان بیاورد انبیارا در زمین تاکندشان رحمه للعالمین خلق را خواند سوی درگاه خاص حق را خواند که وافر کن خلاص جهد بنماید از این سو بهر پند چون نشد گوید خدایا در مبند رحمت جزوی بود مر عام را رحمت کلی بود همام را چون نداند راه یم کی ره برد سوی دریا خلق را چون آورد (۳/۱۸۰۶) مولوی ارسال انبیاوبعثت ایشان را از جانب خداوند یکی از آثار لطف الهی می‌داند آن خدایی که فرستاد انبیا نی به حاجت بل به فضل و کبریا (۲/۹۰۶)ا خداوند پیامبران (ص)را به بهترین فضائل وزیباترین خصائل آراسته ،به گونه ای که هریک از آنان در ویژگی ها ومزایا برای خود امتی بود.که به حلم ،إنابه ،صفای قلب،شجاعت ،کرم ،عفت،راستگوئی ،آزرم وبزرگواری آراسته بودند.وقبل از این به پرهیزکاری ،محبت وخشیت آراسته بودند.آنان نورهای تابناک ،نسیم های معطر وجهانی مملو از صفا وپاکی وکمال وجمال بودند.که بر مسلمانان لازم است به آنان تأسی واقتدا کنند. (أنعام /۹۰) {فقه دعوه الأنبیاء،احمد البراء الامیری، ص۴۴۸) همان‌گونه که شیخ بهایی مثنوی را قرآنی به زبان پهلوی نامیده است، مولوی در همه ی آثار خود به عنوان یک عارف وارسته ویک فقیه زبردست ومتکلم برجسته از نصوص دینی استفاده ی وافر را برده واز شخصیت پیامبر (ص) به عنوان اسوه ی حسنه تبعیت کرده است ومهر ومدارای حضرت را به خوبی بیان کرده است. در اینجا لازم است به اصل مطلب بر گردیم وآن موضوع صلح دوستی پیامبر (ص) ومدارا ولطف او در حق دشمنان است .آیا پیامبر اسلام پیامبر صلح وسلم بوده یا شمشیر؟ مخالفان اسلام به ویژه در عصر حاضر تلاش می کنند با توجه به رفتار برخی از اسلام نماها وکج نظری وکج فهمی برخی از متحجران وجاهلان ،اسلام را دین خشونت وفرستاده ی خدا را که مظهر رحمت برای جهانیان بوده است به عنوان جنگ سالار ومخالف صلح وخشونت طلب معرفی کنند ودراین راستا به برخی از آیات واحادیث استناد می کنند که اصلا ربطی به موضوع ندارند ، اما اگر سنت وسیره حضرت چه قبل از بعثت وبعد از بعثت مورد بر رسی قرار گیرد به خوبی ثابت می شود که انسان دوستی صلح طلبی ایشان اظهر من الشمس است. دین اسلام بر پایه مهر ورحمت نهاده شده است وبهترین شاهد آغاز کارها با نام خدای رحمان ورحیم است که در حدیث نبوی به آن اشاره شده است.ودرآیات متعددی به این مساله اشاره شده است {أنبیاء/۱۰۷}یعنی پیامبرمایه ی رحمت برای جهانیان اعم از انسان ،حیوان ،جن ،جمادات وهرموجود دیگری است.به گونه ای که گوستاو لو بن گفته است :تاریخ فاتحانی عادل تر ومهربان تر از عرب هارا به خود ندیده است. تاثیر سیره رحمت ومهر نبوی را در آثار مولانا را می توان با جستجو در کتاب ها یی که در تاثیر قرآن وحدیث بر آثار مولانا نوشته شده دریافت که چگونه مثنوی معنوی ،دیوان شمس وفیه ما فیه را با این زیورها آراسته واین اقیانوس را با آب زلال معرفت ومعنویت پر کرده است. بحث ما در این باره به دونکته اساسی بر می گردد:اول ،اثبات صلح طلبی حضرت ورد شبهه های معاندان .دوم ،انعکاس صلح دوستی حضرت در آثارمولانا با محوریت مثنوی است. برخی از مستشرقان ومسلمانان غربزده با نوشتن کتاب ها ورسالاتی تلاش کرده اند تا ثابت کنند پیامبر با شمشیر وقوه قاهره اسلام را تحمیل کرده واگر در مکه از عفو وگذشت سخن گفته به سبب ضعف وناتوانی بوده است اما هنگامی که در مدینه به قدرت رسید با مخالفانش جنگیده است. اسلام انسان ها را به وحدت ومحبت فرا خوانده است ویکی از ارزش های اجتماعی انسانی که برادری واخوت است تا انسان ها با محبت وعلاقه با هم زندگی کنند وهمه ی افراد بشری احساس نمایند که متعلق به یک خانواده بزرگ بشری هستند ، قرآن برادری ودوستی در جامعه را در ردیف ایمان می داند(حجرات /۱۰) وبرادری را بزرگترین نعمت می داند (آل عمران /۱۰۳).در آیه دیگری بر پیامبر اسلام منت می گذارد که در بینشان الفت ایجاد نموده است (انفال /۶۳_۶۲) پیامبر (ص)می فرماید :المسلم أخوالمسلم ،لا یظلمه ولا یسلمه …لا تحاسدوا ،ولا تباغضوا ،ولا تناجشوا ..وکونوا عباد الله إخوانا. و در مسند امام احمد آمده است: اللهم ربنا ورب کل شیء وملیکه أنا شهید أن العباد کلهم إخوه. پیامبر اسلام با نهی از رذائل اخلاقی مانند بغض وحقد وحسد که مقدمه جنگ ودرگیری هستند نهی کرده وسب مسلمان را فسق وکشتنش را کفر می داند و می فرماید سباب المسلم فسوق وقتاله کفر (بخاری ومسلم از ابن مسعود روایت کرده‌اند.) اگر پیامبر (ص) طرف دار جنگ بود چرا این همه بر اصلاح ذات البین تشویق می کرد “ألا أدلکم علی أفضل من درجه الصلاه والصیام والصدقه ؟ إصلاح ذات البین ، فإن فساد ذات البین هی الحالقه.بنابراین اصلاح ذات البین بهترین اعمال وقربت ها به خداوند است.(حجرات /۱۰)،(أانفال/۱)و(نساء/۱۱۴) مخالفان به آیه های مانند :یا أیها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم”(توبه /۷۳)بر خشونت طلبی حضرت استناد می کنند، در حالی که شاهدیم پیامبر اسلام هرگز با شمشیر با منافقان روبه رونشد وتنها به خنثی سازی توطئه هایشان می‌پرداخت. امام جریر طبری می نویسد :منظور آن است که سخنان تند وصریحی را که در باره عذاب اخروی آمده به گوش آنان برسان ومترس که مبادا ناراحتشان کنی .وحتی در آیه ۱۹۰ سوره بقره ضمیر “هم” را برای مشرکان مهاجم به کار می برد.صلح دوستی پیامبر (ص)چنان در اوج بوده که حتی از پیمان شکنی ها وبد رفتاری های یهود چشم پوشی می کرد (مائده /۳).چگونه پیامبر (ص) منادی صلح نباشد که دینش به نام اسلام شناخته شده که به معنای صلح وسازش وسلم می باشد”یا أیها الذین آمنواادخلوا فی السلم کافه.چگونه در مکتب پیامبری که رحمت برای جهانیان است جنگ وخشونت می تواند اصل باشد؟ مگر رحمت محض می تواند عامل وسبب شروجنگ وکشتار باشد؟ اگر جنگ مایه نابودی ،تخریب وضرراست پس نمی تواند با رحمت سازگار باشد؟ تاکه نورش کامل آمد در زمین تاجران را رحمه للعالمین (۴/۲۴) مثنوی که به تعبیر شیخ بهائی قرآنی به زبان پهلوی وآئینه تمام نمای اخلاق حضرت است می گوید: مثنوی ما دکان وحدت است غیر واحد هر چه بینی آن بت است (۶/۱۵۳۲) در بحث جدال با تأسی از قرآن (کهف/۵۴) می گوید: گفت پیغمبر که ای مرد جری هان مکن با هیچ مطلوبی مری بنا به نظر مولانا پیامبران برای جنگ وایجاد نزاع نیامده اند بلکه برای زدودن سیاهی ،ظلمت ،جهل وفریب کاری ودعوت به خیر وصفا آمده اند. قلب ونیکو در جهان بودی روان چون همه شب بود وما چون شب روان تا بر آمد آفتاب أنبیا گفت ای غش دور شو صافی بیا (آل عمران /۱۷۹)(۲/۲۸۶) ودر توصیف پیامبر(ص) می فرماید: زان سبب فرمود یزدان والضحی والضحی نور ضمیر مصطفی “الضحی/۱″(۲۲۹۵) اگر جنگی هم کرده باشد که بیشتر بر ایشان تحمیل شده وباید گفت جهاد به خاطر آزادی انسان ها از ستم واحیای آنان بوده است.که در دفتر سوم در بحث آزادی اسیران می گوید : پس رسول آن گفتشان را فهم کرد گفت آن خنده نبودم از نبرد مرده اند ایشان وپوسیده فنا مرده کشتن نیست مردی پیش ما آنگهی کآزاد بودید ومکین مر شمارا بسته می دیدم چنین زان همی کردم صفوف جنگ چاک تا رهانم مر شمارا از هلاک که شما پروانه وار از جهل خویش پیش آتش می کنید این حمله کیش من همی رانم شمارا همچو مست از در افتادن در آتش با دودست (۳/۴۵۳۵) جهاد در اسلام به معنای کشیدن سلاح بر ضد دیگران ویا کشتن بی گناهان یا ایجاد رعب ووحشت وتحمیل اسلام نیست (ممتحنه/۹-۸).در اسلام جز در هنگام اعتداء وتجاوز هدف دیگری جز صلح وصفا وبذر غرس اعتماد وامنیت وآرامش نیست ونشانه اسلام تمدن ساز وارکان آن دوری از افراط وخشونت طلبی ومشتعل کردن آتش اختلاف وتخریب وویرانگری است .بدین سبب هنگامی که پیامبر (ص)به مدینه رفت اولین کاری که کرد ایجاد صلح در بین أوس وخزرج بود . دوقبیله کاوس وخزرج نام داشت یک زدیگر جان خون آشام داشت کینه های کهنه شان از مصطفی محو شد در نور اسلام وصفا اولا اخوان شدند آن دشمنان همچو اعداد عنب در بوستان وز دم المومنون إخوه به پند در شکستند وتن واحد شدند صورت انگورها اخوان بود چون فشردی شیره واحد شود آفرین بر عشق کل اوستاد صد هزاران ذره را داد اتحاد (۲/۳۷۱۳-۳۷۱۷) آری از دیدگاه مولانا پیامبر(ص)نماد وعامل وحدت است ،چون زبان مردمان را می فهمد وبا بصیرت وچشم باطن روان انسان هارا می بیند ومی تواند آنان را متحد نماید . مرغ جان هارا در این آخر زمان نیستشان از همدگر یک دم امان هم سلیمان هست اندر دور ما کودهد صلح ونماند جور ما قول إن من أمه را یاد گیر تا به إلا وخلا فیها نذیر گفت خود خالی نبوده است امتی از خلیفه حق وصاحب همتی مرغ جان هارا چنان یک دل کند کز صفاشان بی غل وبی غش کند مشفقان گردند همچون والده مسلمون راگفت نفس واحده نفس واحد از رسول حق شدند ور نه هر یک دشمن مطلق بدند(۲/۳۷۰۶-۳۷۱۲) با توجه به کلام خداوند ونیز دیدگاه مولانا رسالت پیامبران ایجاد صلح در بین انسان ها ورفع کدورت ونزاع ودشمنی است تا همه مانند یک نفس واحد شوند واگر جامعه به چنین هم دلی ویک پارچگی رسید هرگز امکان نزاع وجنگ در بینشان وجود نخواهد داشت.زیرا رسالت اصلی پیامبران برپائی قسط وعدالت در جامعه وتکامل انسان ها وپاک شدن از رذائل اخلاقی وتهذیب نفس است.(حدید/۲۵)،(توبه /۱۲۸) خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(ص) می فرماید شمارا به عنوان شاهد،بشارت دهنده ،بیم دهنده ،دعوتگر وچراغ تابناک فرستادیم (احزاب/۴۵-۴۶) ونه گفته تورا به عنوان جنگجو وسرکوبگر وفاتح سرزمین ها فرستادیم ،بلکه او فاتح وسلطان دل هاست.مولوی هم در منش عرفانی خود بر همین سیاق وسبک بوده است،مولوی هرچند از جنگ سخن رانده اما مبشر تفکر اصلاحی وآشتی جویانه بین اندیشه ها ،نظریه ها وایده هابوده است .هدفش این بوده که آدمیان را به هم نزدیک کند ،این جدائی وفاصله شناختن را به شکلی بردارد .تفاهم بیافریند ،همه ی این هارا می توان زمینه ی اصلاح ونزدیکی بین آدمیان دانست.این که جنگ حاصلی جز نابودی ندارد ،آدمی همچنان باید از صفر بیاغازد ،همه ی این ها از نبوغ او سر چشمه می گیرند.(مولوی چگونه مولوی شد ،پیمان آزاد ،ص۱۵۳) اگر تاریخ را مرور کنیم وبه سیره های مختلف مراجعه شود وآن ها را با نص قرآن مقایسه نمائیم صلح دوستی پیامبر (ص)در دوعهد مکی ومدنی مشخص می شود. پیامبر(ص) قبل از بعثت نیز شخصی صلح طلب ومخالف جنگ ونزاع بود که در داستان بنای کعبه ونصب حجر الاسود مشخص می شود .در هنگام نصب حجر الاسوداختلاف شدیدی بروز کرد وهرقبیله ای می خواست آن را در جایش نصب نماید واین افتخار بزرگ را نصیب خود نماید،تا اینکه خصومت بالا گرفت ونزدیک بود جنگ سختی بالا گیرد وقریش خودرا برای جنگ آماده کردند ، قریش چند روز درنگ کردند ودر آخر توافق کردند که هرکس اول بار وارد مسجد شود حکمیت اورا بپذیرند. از قضا اولین شخصی که وارد شد فرستاده ی خداوند بود که برای رفع خصومت دستور دادپارجه ای آوردند وحجر الاسود را بادست خود در میان آن گذاشت سپس فرمود هرقبیله ای گوشه ای از آن را گرفتند وبلند کردند وبعد خودش سنگ را در جای خود نصب کرد. بدین طریق فرستاده خدا با جکمتی بی نظیر به اختلاف قریش که چیزی نمانده بود حوادث خونینی به وجود آوردپایان داد. این ماجرا در واقع مقدمه ای است برای این که حضرتش بعد از نبوت با حکمت،تربیت ،مهربانی ولطفش جنگ ها ومصایب را از ملت ها دور خواهد کرد وهمچنانکه برای گروه های متخاصم ملت خودش سبب رحمت گردید، برای کلیه جهانیان نیز سبب رحمت ومهربانی خواهد شد. (نبی رحمت ،ابوالحسن ندوی ،ترجمه محمد قاسم قاسمی ،ص۱۰۳) در آغاز رسالت چنان عرصه را بر پیامبر (ص)تنگ کردند که گاهی مجبور می شد به کوه پناه برد ودر شکافی پنهان گرددویا مسلمان ها نماز را در دره های اطراف مکه إقامه می کردند.اشراف قریش برده هایی را که مسلمان می شدند شکنجه می کردند ، مسلمانانی که برده نبودند در معرض آزار مخالفان قرار می گرفتند ، بر پیامبر أشیای آلوده می افکندند وخاک بر سرش می پاشیدند وبه خانه اش سنگ پرتاب می کردند.سه سال پیامبر ویارانش را در شعب أبو طالب محصور کردندوآنان را محاصره اقتصادی نمودند ودر این مدت مسلمانان سخت در عسرت ومضیقه بودند.آزار قریش از حد می گذشت وکار به جایی رسید که مسلمانان به حبشه مهاجرت کردند وپس از فشارهای فراوان ،پیامبر با یار غارش ابوبکر صدیق ناچار به مهاجرت به مدینه شد ،اما هرگز جنگ وخشونت را اعمال نکرد .پس از مهاجرت با اینکه پیامبر ومسلمان ها از جبهه باقدرتی در برابر مشرکان مکه برخوردارشده بودند ومی توانستند به دفع مظالم وتجاوزات بیاندیشند اما هرگز به انتقام جوئی وجنگ افروزی نپرداختند.دکتر هیکل می نویسد:”پیامبر از جنگ بیزار بود وجز به هنگام ضرورت به آن تن نمی داد .از این رو وقتی یثربیان به او گفتند:به خدا اگر بخواهی فردا تیغ در مردم در مردم مکه می گذاریم ،پیامبر پاسخ داد:ما به این کار فرمان داده نشده ایم (سیره پیامبر ،حسین هیکل ،ج۱ص۳۱۴،ترجمه ابوالقاسم پاینده) پیامبر (ص)پس از ورود به مدینه با یهودیان از در دوستی در آمد تا جائی که در روز عاشورا روزه می گرفت وبه سمت بیت المقدس نماز می خواند .به هر حال آن حسن سلوک با یهودیان در مدینه سر انجام به عقد قرار دادی بین مسلمان ها ویهودیان منتهی شد که عقیده هرکس برای او محترم است وطرفین متعهد می شوند در برابر دشمن خارجی مشترکا به دفاع برخیزند(سیره نبوی در مکه ومدینه ،فرهاد بهبهانی ،ص،۵۲) در ادامه دکتر هیکل می نویسد :این مرحله از زندگانی پیامبر (ص)که از یک سو با پیمان برادری بین مهاجرین وانصار ،آنان را به هم نزدیک ومتحد ساخت واز سوی دیگر با یهودیان از در صلح وآزادی عقیده بر آمد ،در زندگانی پیامبران سلف نظیر ندارد . یکی دیگر از نشانه های صلح دوستی پیامبر (ص)صلح حدیبیه است که پیامبر (ص)حتی غیر مسلمان هارا با خود به مکه برد که با مخالفت مشرکان با ورود به مکه ناچار به عقد قرارداد صلح حدیبیه شدند،که طرفین متعهد شدند به مدت ده سال با هم نجنگند وهرکس از قریش بدون اجازه ولی به پیامبر (ص)پیوست اورا باز گرداند وهرکس از مسلمانان که به نزد قریش رفت می توانند باز نگردانند.مولانا که مثنویش برگرفته از قرآن وسنت وعارفی واصل به حقیقت است بارها در آثارش از نکته های سودمندی برای ارشاد دیگران استفاده کرده است “از دیدگاه مولانا ،شریعت های یزدانی ،علی الاصول مبتنی بر رحمت وکرامتند ،بنابراین با سخت گیری وخشونت سازگاری ندارند”در دفتر سوم /۱۲۵۹)درداستان فیل اختلاف نظر ودیدگاه را عامل اختلاف وبرداشت ها وقرائت های متفاوت از حقیقت واحد را عامل تفرقه می داند. از نظرگاه است ای مغز وجود اختلاف مؤمن وگبر ویهود این جهان همچو درختست ای کرام مابرو چون میوه های نیم خام سخت گیرد خام ها مر شاخ را زانکه در خامی نشاید کاخ را چون بپخت وگشت شیرین لب گزان سست گیرد شاخ هارا بعد از آن ازاینکه این انتظاررا که همه بنی آدم از دینی واحد پیروی کنندغیر معقول وتحقق آن را از محالات می شمارد .”گفتم آخر این دین کی یکی بوده است ؟همواره دو وسه بوده است وجنگ وقتال قائم میان ایشان .شما دین را یک چون خواهید کردن؟ یک آنجا شود در قیامت .اما اینجا که دنیاست ممکن نیست .زیرا اینجا هریکی را مرادی است وهوایی است مختلف.یکی اینجا ممکن نگرددمگر در قیامت که همه یکی شوند وبه یک جا نظر کنندویک گوش ویک زبان شوند (فیه ما فیه ،ص،۲۸) آری اسلام از زمانی که اعلام کرد “لاإکراه فی الدین “(بقره/۲۵۶)به معنای عدم تحمیل عقیده بر دیگران وعدم استفاده از خشونت در راه بسط فکر واندیشه است .پیامبری که در ارتباط با دفاع از حق حیوانی مانند گربه وهلاک آن وعده جهنمی بودن قاتل را می دهد چگونه نسبت به جان انسان ها ارزش قائل نیست؟”عن إبن عمر :قال :قال رسول الله (ص)دخلت إمراهالنار فی هره ربطتهافلم تطعمها ولم تدعها تأکل من حشاش الأرض(بخاری ،مسلم کتاب البر والصله).ویا پیامبری که از به جان هم انداختن حیوانت نهی می کند چگونه از جنگ ودرگیری بین انسان ها راضی است ؟”عن إبن عباس :قال نهی النبی (ص)عن التجریش بین البهائم “(أبوداود ،باب الجهاد ،ش۲۵۶۲،ترمذی ،۱۷۰۸)در اسلام زندگی وحیات چنان از اهمیت برخوردار است که کشتن یک انسان را مساوی با همه ی انسان ها می داند (مائده /۳۲) علمای اسلامی این آیه را شامل هر انسانی می دانند ،چه مسلمان یا غیر مسلمان باشد وقصاص هم برای حمایت از زندگی انسان ها وضع شده است (بقره/۱۷۵)وپیامبری که اخلاقش قرآن بوده چگونه می تواند این آیات را در سیره خود عملی نسازد “کان خلقه القرآن” اگر در اسلام هم جنگ های بوده بیشتر حالت دفاعی ومقاومت در مقابل معتدین بوده است (بقره /۱۹۰)مستشرق انگلیسی،سرتوماس آرنولد (۱۸۶۴،۱۹۳۰م)در کتاب دعوت به سوی اسلام در باره تسامح اسلامی می نویسد ،باید حق را گفت :که غیر مسلمانان به طور کلی در پرتو حکومت اسلامی در مرتبه ای از تسامح بر خوردار بوده اند که معادل آن را در اروپا پیش از عصر حاضر نمی بینیم ،وحضور طوایف مسیحی در میان مسلماناندلالت دارد که اگر فشارهای از سوی برخی از متعصبان بر آنان وارد می شد تحت تاثیر شرائط منطقه ای بود تا اینکه نتیجه اصل تعصب وعدم باشد.((حقیقه التسامح فی الإسلام ،دکتر سلیمان الدریع ،ص،۲۸۲) زمانی که اسلام به پیروان دیگر ادیان آزادی برگزاری مراسم دینی وعبادت راداده است ،دیگر چه نیازی به جنگ ودرگیری دارد.در اسلام اکراهی نیست که منشأ جنگ وبغض است (بقره/۲۵۶،یونس/۹۹).مجادله ومناقشه با اسلوب نیکو وحکمت است (آل عمران /۶۴)،(نحل/۱۲۵)،عنکبوت/۴۶)اماکن عبادتشان محترم ومصون هستند واعتدا برآن ها جایز نیست (حج/۴۰)خطاب خداوند به پیامبر(ص)در رابطه با تسامح اسلام می گوید(زخرف/۸۹).این آیه خطاب به پیامبروپیروانش در هر عصری است که امر به گذشت وترک مؤاخذه کرده است.صفح را با سلام قرین نموده است . (حجر/۸۵،اعراف،۱۵۷،۱۹۹)قرآن پس از ذکر برخی از جرم های یهود پیامبر رابه گذشت دستور می دهد (مائده/۳،فصلت/۳۴،شوری،۴۳،آل عمران/۱۵۹). برخوردپیامبر(ص)با دشمنان در فتح مکه: هنگامی که به آنان نگاه کرد گروه های مختلفی را دید ،برخی توطئه ی قتل اورا چیده بودند ،عده ای در بدر با او جنگیده بودند،در احد با او دشمنی کرده بودند،در خندق اورا محاصره نموده بودندو شخص ایشان ویارانش را شکنجه نموده بودند، در حالی که همه ی آنان اسیر ودر قبضه قدرت او ومنتظر فرمان از سوی او بودند .اما با این وصف با نگاه عفو ورحمت به آناننگاه کرد وفرمود: “إذهبوا فأنتم الطلقاء” (أخرجه البیهقی،ج۹ص۱۱۳) پیامبر(ص) چه فاتح بزرگی بود؟ وکی قابل مقایسه هستند با جنگ جویانی که امروز ادعای متمدن بودن می کنند، اما شهرها وروستاها را بر سر ساکنانشان خراب می کنند.تمدن پیامبر (ص)کجا وتمدن این ها کجا؟ پیامبری که برای مخالفش دعای خیر می کرد .طفیل بن عمرو دوسی ویارانش به نزد پیامبر(ص) آمدند وگفتند :دوس کافر شده اند ،آنان را نفرین کن ؛اما پیامبر(ص) برعکس می فرماید:اللهم أهد دوسا وائت بهم(مسلم ،فضائل الصحابه /ش۲۵۲۴)پیامبر(ص)هنگامی که وقات یافت زره اش درنزد یهودی در رهن بود .عائشه گفته است :پیامبر(ص)وفات یافت وزره اش در نزد یهودی درمقابل پیمانه ای ازجو در رهن بود(بخاری،کتاب مغازی،ش۴۴۶۷) ویا در دفاع از حقوق اهل ذمه می فرماید:من قتل معاهدا لم یرح رائحه الجنه وإن ریحها یوجد من مسیره أربعین یوما(بخاری،کتاب الجزیه،ش۳۱۶۶) حذیفه گفته است:به پیامبر(ص) رسیدم فرمود:أنا محمد،وأنا أحمد وأنا نبی الرحمه ونبی التوبه(مسندأحمد/۲۳۸۳۸) ونیز فرموده است:إنما أنا رحمه مهداه.ویاهنگامی که پیامبر(ص) معاذ وأبوموسی را به یمن فرستادفرمود:”یسرا ولا تعسرا وبشرا ولا تنفرا ونطاوعا ولا تختلفا”(بخاری،ش۶۱۲۴،مسلم،۱۷۳۳)،إن الله رفیق یحب الرفق فی الأمر کله (بخاری/۶۹۲۵) نه تنها اسلام بلکه همه ی شرایع الهی به تحقق صلح وآشتی شامل وفراگیر در تمام کره خاکی در خارج وداخل ،در میان کشورها ودر سطح بین المللی وتثبیت پایه های آن فرامی خوانند .تا مسلمانان وغیر مسلمانان در آرامش واطمینان وزندگی آسوده وامن بدون هیچ گونه ترس وبیمی ویا به تهدید انداختن مصالح سیاسی،اقتصادی وفرهنگی فراگیر شود.اسلام دین تمدن ساز است وپیامبر نمی تواند طرفدار جنگ وویرانی باشد زیرا تمدن با جنگ سازگار نیست.همانگونه که عبدالحسین زرین کوب می گوید:”تمدن اسلامی که لاأقل از پایان فتوحات مسلمینتا ظهور مغول قلمرو اسلام را از لحاظ نظم وانضیاط اخلاقی،برتری سطح زندگی ،سعه صدر ،اجتناب نسبی از تعصب وتوسعه وترقی علم وادب ،طی قرن های دراز پیشاهنگ تمام دنیای متمدن ومربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داده.بی شک یک دوره درخشان از تمدن انسانیاست وآنچه فرهنگ وتمدن جهان امروز بدان مدیونست اگر از دینی که به یونان دارد بیشتر نباشد کمتر نیست با این تفاوت که فرهنگ اسلامی هنوز در دنیای حاضر تاثیر معنوی داردوبه جذبه ومعنویت آن تعصب راه ندارد.(کارنامه اسلام ،چدوم،تهران ،انتشارات امیرکبیر ،۱۳۵۵) پیامبر(ص)که اولین پیامش أمر به خواندن وقرائت ودعوتگر به صلح وسلم است نمی تواند مؤید جنگ وویرانی وکبر وفرعونیت باشد. چون سلاح وجهل جمع آید به هم گشت فرعونی جهان سوزاز ستم شکر کن ای مرد درویش از قصور که زفرعونی رهیدی وازکفور شکر که مظلومی وظالم نه ای ایمن از فرعونی وهر فتنه ای (۶/۴۷۲۳) ویل دورانت درتاریخ تمدن می گوید:اهل ذمه اعم از مسیحیان ،زردشتیان،یهودیان وصابئین در سایه حکومت اموی چنان در تسامح می زیستند که نظیر آن در کشورهای مسیحی دیده نمی شد ،آنان در برپائی شعائر دینی وحفظ کتیبه ها ومعابد خود آزاد بودند.(قصه الحضاره ج۱۳،ص۱۳۰)وکنت دو گوبینو می گوید:اگر اعتقاد مذهبی را از ضرورت سیاسی جدا کنند ،هیچ دیانتی تسامح جوتر وشاید بی تعصب تر از اسلام وجود ندارد ،در واقع همین تسامح وبی تعصبی بود که در قلمرو اسلام بین اقوام وامم گوناگون تعاون ومعاضدتی را که لازمه پیشرفت وتمدن واقعی است به وجود آورد وهمزیستی مسالمت آمیز عناصر نامتجانس را ممکن ساخت.(تسامح آری یانه ،محمد اسفندیاری،ص۹۷) وقتی که خداوند مومنان را به سوی زنده شدن دعوت می کند(انفال/۲۴)دلالت دارد که اسلام انسان هارا به سوی زنده ماندن مادی ومعنوی فرامی خواند.ابن الصلاح شهرزوری در رابطه با اصل رابطه با کفار ومذهب جمهور فقها در باره علت جنگ گفته است:”اصل بقای کفار وتأیید آنان است ،چون خداوند نابودی انسان هارا اراده نکرده وآنان را نیافریده تا کشته شوند ومباح بودن قتل آنان به خاطر ضرری است که در آنان یافت می شود نه اینکه به کیفر کفرشان کشته شوند.چون دنیا محل پاداش وکیفر نیست بلکه جای پاداش وکیفر در آخرت است.هنگامی که در ذمه ی مسلمین وارد شدند واحکام اسلام را متعهد شدندواز آنان در آبادانی دنیا استفاده کردیم ،هدفی درکشتن آنان نمی ماند وحسابشان با خداست .چون اگر در دارالاسلام ماندند وصنعت خداوند در فطرت واسرار حکمت را در آفرینش دیدند چه بسا ایمان بیاورند واگر امر چنین باشد جایز نیست گفته شود اصل کشتن آنان است.(نظام الاسلام فی العقیده والاخلاق والتشریع،مصطفی دیب البغا ،ص۳۳۳) مولوی نیز پیامبر راعشق محض می داند ومی گوید:نبی ،آخر آن صورت نیست ،صورت او اسب نبی است ،نبی آنئ عشق است ومحبت وآن باقی است همیشه .همچنانکه ناقه ی صالح صورتش ناقه است .نبی آن عشق ومحبت است وآن جاوید است .استاد کریم زمانی در شرح کلام مثنوی می نویسد:پیامبران خاصه حضرت ختمی مرتبت (ص)یک وجه خلقی دارند که “إنما بشر مثلکم”ویک وجه ربی که “یوحی إلی”.أنبیا از آن رو در جامه ی بشری تمثل یافته اند که سر مشق ونمونه عینی خلایق باشند.”لکم فی رسول الله أسوه حسنه”.اما باطن أنبیا عشق محض است .عشق حقیقی وربانی .ازاین رو همه ی أنبیا واولیا تن واحدند:”لانفرق بین أحد من رسله”چه باطن شان عشق زلا الهی است.(فیه مافیه،ص۵۹۵) زآن همه جنگند این اصحاب ما جنگ کس نشنید اندر انبیا زان که نور أنبیا خورشید بود نور حس ما چراغ وشمع ودود(۴/۴۵۰-۴۵۱) آیا اگر ذاتی عشق محض ونور خورشید عالم تاب باشد احتمال کینه وحقد وخشونت ونزاع وجنگ وجود دارد؟پیامبر اسلام عین محبت ورحمت است پس اگر جنگی هم صورت گرفته تحمیلی ودفاعی است ونه تهاجمی وتعدی.ویا رهائی بخش وآزادی بخش است نه اشغالگری وسرکوب.مولانا هم با تاسی از پیامبرآشتی ودوستی در هشت قرن پیش که هنوز آتش جنگ های صلیبی (۱۰۹۶-۱۲۹۱)فروننشسته بود .و نزاع های فرقه ای با شدت تمام جریان داشت ،ندای وحدت ادیان سر دادوپیروان ادیان مختلف را به وحدت فراخواند.تمثیل فیل درتاریکی (۳/۱۲۵۹)دربیان همین موضوع است. از نظرگه گفت شان شد مختلف آن یکی دالش لقب داد آن الف در کف هرکس اگر شمعی بدی اختلاف از گفت شان بیرون شدی مولانا از زبان تمثیل برای نشان دادن وحدت ادیان وصلح جوئی ووحدت طلبی پیامبران استفاده می کند ودر جای دیگری می گوید: صد کتاب ار هست جز یک باب نیست صد جهت را قصد جز محراب نیست این طرق را مخلصش یک خانه است این هزاران سنبل از یک دانه است (۶/۳۶۷۱-۳۶۶۸) عرفا با تاسی از قرآن مجید که از تفرقه واختلاف نهی می نماید، مخالف تفرقه وجنگ است. تفرقه برخیزد وشرک ودوی وحدت است اندر وجود معنوی چون شناسد جان من جان تورا یاد آرند اتحاد ما جری موسی وهارون شوند اندر زمین مختلط خوش همچو شیر وانگبین (۴/۳۸۲۹-۳۸۳۱) این سخن مولانا اقتباسی از حدیث الارواح جنود مجنده می باشد وتعصب را که منشأجنگ ها ونزاع ها می باشد را مذمت نموده وبر تسامح وتساهل تاکید نموده است.او متعصب را به جنین تشبیه دمی کند که کارش خون خواری است. سخت گیری وتعصب خامی است تا جنینی کار خون آشامی است مولانا با اینکه از فقیهان بزرگ مذهب حنفی واز متکلمان اشاعره بوده،اما با پیروان سایر ادیان ومذاهب به حرمت ورأفت می زیست واحدی را به خاطرنوع اعتقاد وگرایش مذهبی اش نمی رنجانیدوسهل است محترم ومعزز هم می داشت.در پرتو این روحیه تساهل وآزادمنشی مذهبی ،مولانا محبوب خاص وعام ومسلمان وغیر مسلمان شده بود تا جایی که بهاء الدین محمد(سلطان ولد )در این باره چنین سروده است. کرده اورا مسیحیان محمود دیده اورا جهود ،خوب چو هود عیسوی گفته :اوست عیسی ما موسوی گفته :اوست موسی ما (ولد نامه ،ص۲) باری مولانا به طریقت عشق دل سپرده بود واز جنگ هفتاد ودوملت وستیزه جوئی های فرقه ای وعقیدتی سخت آزرده وناخشنود می شد که : ملت عشق از همه دین ها جداست عاشقان را ملت ومذهب خداست (۲/۱۷۷۰) حتی هنگامی که حسام الدین چلبی که پیرو مذهب شافعی بود ،به پاس ارادتی که به مولانا داشت برآن شد تا از مذهب خود دست کشد وبه مذهب حنفی درآید ، اما مولانا وی را از این کار باز داشت وبدوتوصیه کرد که همچنان بر مذهب خود باقی بماند ،منتها طریقت عشق را از یاد نبرد:”نی نی صواب آن است که بر مذهب خود باشی وآن را نگه داری ؛اما بر طریقه ما بروی ومردم را به جاده عشق ارشاد کنی (ازدریای معارف مولانا،دکتر احمد کتابی ،ص۳۴) در دفتر چهارم از قول خداوند به حضرت موسی توصیه می کند که در برابر فرعون ملایمت ونرمگویی پیشه کند آورده است که این نشاندهنده اخلاق رسولان در مقابل فرعونیان است وحتی خداوند نفرموده که بروید وبا او بجنگید. موسیا در پیش فرعون زمن نرم باید گفت قولا لینا آب اگر در روغن جوشان کنی دیگران ودیگ را ویران کنی (۴/۳۸۱۷-۳۸۱۵) مولانا به مساله صبر که یکی از خصائص پیامبران الهی به ویژه پیامبر اسلام است اشاره می کند.چون صبر وسعه صدر کاملا در مقابل غضب وانتقام است.مولانا ضمن نکوهش خشم وشهوت صبر وبردباری در مقابل مخالفان را می ستاید. یار بد نیکوست بهر صبر را که نشاید صبر کردن صدر را صبر جمله أنبیا با منکران کردشان خاصحق وصاحب قران(۶/۱۴۱۰) خشم وشهوت مرد را احول کند زاستقامت روح را مبدل کند (۱/۳۳۳) ترک خشم وشهوت وحرص آوری هست مردی ورگ پیغمبری(۵/۴۰۲۶) مولانا از باب فضائل اخلاقی یک نوع پیامبر شناسی را معرفی می کند که بر گرفته از معرفی پیامبر (ص)از کلام خدا ورسول است.که اورا مجسمه محبت وتقوا وپاکی می داند . از محبت خارها گل می شود وز محبت سرکه ها مل می شود از محبت نار نوری می شود وز محبت دیو حوری می شود (۲/۱۵۲۹-۳۰) کین مدار آن ها که از کین گمرهند گورشان پهلوی کین داران نهند اصل کینه دوزخ است وکین تو جزو آن کل است وخصم دین تو(۲/۲۷۲-۲۷۳) مولانا در باره تاثیر شرع بر ثبات آدمی وتنظیم زندگی انسان ها ودوری از درنده خوئی می گوید: گر نکردی شرع ،افسونی لطیف بر دریدی هرکسی جسم حریف شرع بهر دفع شر رایی زند دیورا در شیشه حجت کند شرع چون کیله وترازو دان یقین که بدو خصمان رهند از جنگ وکین (۵/۱۲۱۰-۱۲۱۴) پیامبر(ص)هرچند اجازه جنگ به او داده شده بود ،اما جنگ را دوست نداشت وبر آن حریص نبود ،بلکه همیشه تلاش می کرد خیری را جایگزین جنگ نماید حتی در جنگ بدر که ضربه کاری بر مشرکان بود .(موسوعه الاسلام ،الرد علی الإفترائات والشبهات(ج۳،ص۲۱۸)صلح حدیبیه بهترین دلیل بر صلح دوستی پیامبر است .پیامبر (ص)با کلمات مهر انگیزش صفا وخوبی وخیر دیگران را می خواهدوبا تمام وجود ناراحت است که ناچار به کاری شود که دوست ندارد.”وای بر قریش که جنگ آنان را نابود کرد ،چه می شد اگر بین من وعرب هارا خالی می کردند!!!(تفسیر طبری،ج۲۲،ص۲۴۸)حتی صحابه به پیامبر(ص)اعتراض کردند،عمربن خطاب به ابوبکر صدیق گفت:مگر پیامبرنیست؟گفت :بله ؛ گفت :مگر ما مسلمان نیستیم ؟ گفت :بله .پس چرا ما در دینمان خوار شویم؟ ابوبکر گفت:عمر ساکت باش فمن گواهی می دهم او پیامبر است. مشخص است که تمایل پیامبر(ص)به صلح در روز حدیبیه علی رغم تمایل اصحابش بود واین به معنای آن است که صلح دوستی پیامبر در سرشتش بود وبنای او در کارهایش بود تا اینکه برخی گمان کردند او سهل انگاری می کند.آیا می توان گفت پیامبر(ص)حامل شمشیر وطرفدار ویرانی وجنگ است؟ پیامبر با صلح طلبی بیشتر از سلاح پیروز شد وپیامش با زندگی وایجابی به مردم رسید ونه با شمشیر.وعلاقه پیامبر (ص)به صلح موجب شد که دیدگاه قبایل عرب نسبت به دین جدید وپیامبر آن تغییر کند . تفاوت پیامبر(با تمام رهبران انقلاب های دنیا وفاتحان بزرگ در فتح مکه مشخص می شود .فرستاده خدا پس از ورود به مکه اعلام عفو عمومی نمود ولشکر اسلام را از استفاده از سلاح علیه مردم منع نمود وحتی خانه های مخالفان را پناه گاه دشمنان قرار داد.هنگامی که سعدبن عباده درمیان دسته ای از انصار در کنار ابوسفیان رد شد به او گفت:”الیوم یوم الملحمه ،الیوم تستحل الحرمه،الیوم أذل الله قریشا” اما به محض شنیدن این جمله از سوی پیامبر(ص)گفتار سعد را محکوم کرد وفرمود:”بل الیوم یوم المرحمه، وحتی خطابربه آنان می فرماید “بروید امروز سرزنشی بر شما نیست،بروید آزاد هستید. مولانا در تاسی به قرآن وسنت در خیر ونیکو بودن صلح می فرماید:پاداش کسی که گذشت وصلح پیشه کند نزد خداوند که “الصلح خیر””منقول است که در میان دو یار محبوب خصومتی وکدورتی واقع شده بود وبه هیچ نوع مصالحه رضا نمی دادند .روزی حضرت مولانادر میان معرفت گفتن فرمود که حق تعالی مردم را به دونوع آفریده است .یکی بر مثال خاک است :جامد وبی حرکت از غایت ثقالت وگرانی.دوم بر مثال آب است :دائم روان وسیار.همانا که چون این آب روان بر سر آن خاکستان روان شود از برکت مجاورت همدیگر صد هزار گلزار برمی دمد وازهار واثمارآن در حرکت می آید. اکنون ای نورالدین ! چون برادرت حکم خاکی گرفته از جا نمی جنبد وبه صلح تو نمی خنبد ،تو آب صفت کرم کن وقدم رنجه فرما وبه سوی او روان شو تا روان یاران بیاساید ….که “فمن عفی وأصلح فاجره علی الله{نساء/۱۲۸} چوفرمودست حق الصلح خیر رهاکن ماجرا را ای یگانه (مناقب العارفین،ص۴۶۴-۴۶۵) به نقل از دریای معارف مولانا،احمد کتابی،ص۹۰) آری اصل در ارتباط مسلمانان با دیگران براساس قرآن وسنت صلح همکاری وزندگی مسالمت آمیز است ،نه جنگ زیرا جنگ یک چیز عارضی است واعتداوتجاوز بر جان ومال ودین وآبروی دیگران حرام است تا انسان ها در امنیت وآرامش به سر برند.(بقره/۲۰۸فأنفال/۶۱) و مقاله را با حدیثی از رسول خدا به پایان می برم”لاتتمنوا لقاءالعدو ،وسلواالله العافیه فإذا لقیتموهم فاصبروا(بخاری ومسلم از ابو هریره روایت کرده اند) امروز باید مدیون و ممنون پیامبر اسلام باشد که نسل بشر را از بدبختی و هلاکت رهایی بخشید .ومانند باران رحمت زمین شوره انسانیت را سیراب وآن را به گلستان معطری تبدیل کرد. ازکمال رحمت وموج کرم می دهد هر شوره را باران ونم ودرآخر باید گفت :عفو وگذشت از صفات پرهیزکاران است(آل عمران /۱۳۳)که شامل همه ی انسان ها اعم از مومن وکافر می شود وچون پیامبراسوه والگوی متقیان وپرهیزکاران می باشد واز اخلاق عظیم برخورداراست قطعا خودش بیشتر از هرچیزی متخلق به عفو وگذشت است وعلاوه برآن خدای اسلام خدای گذشت وعفو است .اللهم إنک عفو تحب العفو. نویسنده: دکتر جلال جلالی زاده منابع: قرآن مجید ۱-از دریای مولانا ،دکتر احمد کتابی،انتشارات اطلاعات،۱۳۹۴،تهران ۲-اندیشه های کلامی در مثنوی مولوی،دکتر محمد علی خالدیان ،نشر احسان ،۱۳۸۸،تهران ۳-تسامح ،آری یانه ،محمد اسفندیاری، نشرخرم،۱۳۷۷،قم ۴-تفسیر طبری ،ابن جریر طبری،ج۲۲، ،دارالفکر ،۱۹۸۸م،بیروت ۵-حقیقه التسامح فی الاسلام ،دکتر سلیمان الدریع ،مکتب؟ ابن کثیر ،کویت ،۲۰۰۹م ۶-زندگانی محمد ،حسین هیکل ،ترجمه ابوالقاسم پاینده ،انتشارات سوره ،چاپ ،نهم، ۱۳۷۶،تهران ۷-سیره نبوی درمکه ومدینه،فرهاد بهبهانی ،انجمن اسلامی مهندسین ،۱۳۹۱ ۸-صحیح بخاری،محمد بن اسماعیل بخاری،دار ابن حزم،۲۰۰۳م بیروت لبنان ۹-صحیح مسلم،تحقیق،محمد فؤاد عبدالباقی،دارإحیاءالتراث العربی،بیروت ،چ،دوم،۱۹۹۲م ۱۰–فقه دعوه الانبیاء،دکتر احمد البراء الامیری،دارالسلام،قاهره، ۲۰۱۲ ۱۱-فیه مافیه ،جلال الدین محمد بلخی ،انتشارات معین،۱۳۹۴،تهران ۱۲-قصه الحضاره ،ویل دورانت،ج۱۳، دارالجیل ،بیروت ،لبنان،۱۹۸۸م ۱۳-کارنامه اسلام ،عبدالحسین زرین کوب ،انتشارات امیر کبیر،چ،دوم،۱۳۵۵،تهران ۱۴-مثنوی معنوی ،جلال الدین محمد بلخی ،انتشارات تهران ،۱۳۸۹ ۱۵-موسوعه الاسلام ،الرد علی الافترائات والشبهات ،ج۳،دار نهضه مصر ،۲۰۱۱ ۱۶- مولوی چگونه مولوی شد،پیمان آزاد،نسل نواندیش،تهران ،۱۳۹۴ ۱۷-نبی رحمت،سید ابوالحسن ندوی ،ترجمه محمد قاسم قاسمی ،شیخ الاسلام ،تربت جام ،ایران۱۳۸۰ ۱۸- نظام الاسلام فی العقیده والاخلاق والتشریع،مصطفی دیب البغا،